شماره ٥٣٩: چون ز طرف باغ آن سرو روان آيد برون

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
چون ز طرف باغ آن سرو روان آيد برون
گل ز دنبالش چو سنبل موکشان آيد برون
ريزد از خون غزالان حرم رنگ شکار
چون به عزم صيد آن ابرو کمان آيد برون
مى گشايد جوى خون از مغز سنگ خاره را
ناله هر کس چو نى از استخوان آيد برون
هر تمنايى که پختم زير گردون خام شد
زين تنور سرد هيهات است نان آيد برون
خامه من پيشتر از نامه مى گردد تمام
نى سوار از دشت پر آتش چسان آيد برون؟
راز عشق از پرده ناموس بيرون اوفتاد
چون ز تسخير فروغ مه کتان آيد برون؟
آه مى آيد برون از سينه پر ناوکم
همچو شيرى کز ميان نيستان آيد برون
برنمى گردم به در بستن ازين بستانسرا
بسته ام همت که نخل باغبان آيد برون!
سايه ميخانه صائب از سر ما کم مباد!
هر که پير آيد به اين منزل جوان آيد برون



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید