شماره ٦٢٧: براى کام دنيا دامن دل بر ميان مشکن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
براى کام دنيا دامن دل بر ميان مشکن
پر و بال هما را در هواى استخوان مشکن
فلک در زير پاى توست چون از خود برون آيى
براى اين ره نزديک دامن بر ميان مشکن
به يوسف مى توان بخشيد جرم کاروانى را
خدا را در ميان بين، خاطر خلق جهان مشکن
به بال توست در اين خاکدان چون تير پروازم
به جرم کجروى بال من اى ابرو کمان مشکن
غرور حسن اى مجنون شراکت برنمى تابد
خمار چشم ليلى را به چشم آهوان مشکن
شکست بى گناهان سنگ را در ناله مى آرد
دل چون شيشه ما را به سنگ امتحان بشکن
حريف کاسه زهر پشيمانى نخواهد شد
به حرف دشمنان زنهار قلب دوستان مشکن
به کار چشم زخم باغ مى آيد وجود من
به جرم بى برى شاخ مرا اى باغبان مشکن
به گوش جان نگه دار اين نصيحت را ز من صائب
اگر خواهى که قدرت نشکند نان خسان مشکن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید