شماره ٦٤٤: به خون غلطد چمن از ناله دردآشناى من

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
به خون غلطد چمن از ناله دردآشناى من
قفس پر گل شود از بلبل رنگين نواى من
گران خيزند همراهان بى پرواى من، ورنه
ره خوابيده را بيدار مى سازد دراى من
نيم بى مايه تا بر سود باشد از سفر چشمم
مرا اين بس که خارى نشکند در زير پاى من
به استغنا توان خو در جگر کردن بخيلان را
فلک را داغ دارد خاطر بى مدعاى من
ندارد عالم تجريد چون من خانه پردازى
نمى گردد غبارآلود سيلاب از سراى من
مرا مى زيبد از اهل قناعت لاف بى برگى
که از پهلوى خشک خويش باشد بورياى من
ز برق تيشه من کوه آهن آب مى گردد
چه باشد بيستون در پنجه زورآزماى من؟
چنان کز جنبش افزايد گرانى مهد طفلان را
به لنگر شد ز طوفان کشتى بى ناخداى من
چنان صائب فشاندم آستين بر خواهش دنيا
که همت از در دلها نمى خواهد گداى من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید