شماره ٦٧٤: پرده عيب جهان است نظر پوشيدن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
پرده عيب جهان است نظر پوشيدن
گل بى خار شود خار ز دامن چيدن
تا قيامت نرود لذت ديدار از دل
اين گلى نيست که پژمرده شود از چيدن
هر که را جاذبه شوق کند استقبال
نيست ممکن که به دنبال تواند ديدن
برمدار از لب خود مهر خموشى ز نشاط
که دو لب تيغ دو دم مى شود از خنديدن
شب عيدى است که آبستن روز سيه است
ديدنى را که به دنبال بود واديدن
پنبه در گوش نه، آسوده شو از مکروهات
که شود خير خبرها همه از نشنيدن
از دو سر عدل ترازوى گران تمکينى است
که نرنجاند و نرنجيد ز رنجانيدن
به زبان نرم نگردد دل چون آهن بخل
نشود سد سکندر تنک از ليسيدن
چشم من تر نشد از اشک ندامت، هر چند
توتيا شد قلم پاى من از لغزيدن
نکند هيچ کس از راست روى ها نقصان
راه خوابيده به منزل رسد از خوابيدن
تو ز کوته نظرى طالب فرياد رسى
ورنه فريادرسى نيست به از ناليدن
چون پر کاه بود در نظر عفو سبک
گنهى را که به ميزان نتوان سنجيدن
نشد از دل گرهى باز مرا همچو جرس
عمر من گر چه سر آمد همه در ناليدن
از اجل خواب گرانى که ترا در پيش است
از بصيرت نبود شب همه شب خوابيدن
خامشى مايه هستى است که غواص گهر
سالم از بحر برآيد به نفس دزديدن
گر به ديدن شوى از دست درازى قانع
مى توان از گل ناچيده چه گلها چيدن
عاقبت بين ز تنعم غرضش جانکاهى است
ماه را چشم به کاهش بود از باليدن
زير تيغى که ز سرچشمه خضرست آبش
صائب از بى جگرى هاست به جان لرزيدن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید