شماره ٧٠٤: به شکر اين که نه اي، اى صراحى از دوران

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
به شکر اين که نه اي، اى صراحى از دوران
به پاى خم برسان سجده اى ز مخموران
ز لاف ديده ورى بى بصر به چاه افتد
فزايد از ره نارفته کورى کوران
ز مال، تلخى حسرت بود نصيب حريص
ز نوش خويش بود نيش رزق زنبوران
همين بس آفت نخوت که در زمان حيات
ز سرکشى علف دوزخند مغروران
به روزگار خط اميدهاست عاشق را
که وقت شام بود صبح عيد مزدوران
خط تو در دل من حشر آرزوها کرد
که در بهار برآيند از زمين موران
حجاب نيست ز ارباب عقل مجنون را
نمى کشند خجالت ز بى بصر عوران
دلم ز ناخن دخل حسود مى لرزد
چنان که از نگه خيره روى مستوران
ز قرب مردم دنيا کناره کن صائب
که دل سياه کند صحبت خدادوران



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید