شماره ٧١٧: خوش است مشق قناعت ز بوريا کردن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
خوش است مشق قناعت ز بوريا کردن
به خواب، مخمل بى درد را رها کردن
درين رياض، سرانجام بال پروازست
چو غنچه پيرهن خويش را قبا کردن
چه عقده وا کند از دل جهان پست مرا؟
گره به ناخن پا مشکل است وا کردن
به کيش راه شناسان، نرفتن است صواب
به آن رهى که توان روى بر قفا کردن
در آن مقام که دريا کف آورد بر لب
سبکسرى است تظلم به ناخدا کردن
به تخته پاره تسليم خويش را برسان
که مشکل است درين بحر آشنا کردن
چنين که گرد علايق تراست دامنگير
سفر ز خود نتوانى به هيچ جا کردن
چنان به خانه فرو رفته اى که ممکن نيست
ترا ز خانه خود چون کمان جدا کردن
ز قيد محکم هستى کجا برون آيي؟
ترا که بند قبا مشکل است وا کردن
نمى توان ز دل من کشيد پيکان را
که مشکل است دو دل را ز هم جدا کردن
وبال توست درين گلخن آنچه خواهى کرد
به غير آينه خويش با صفا کردن
خوشم به سوختگى ها که کرده است مرا
چو تخم سوخته فارغ ز آسيا کردن
به جوى شير توجه نمى کند عاشق
به استخوان نتوان صيد اين هما کردن
نظر به سرمه مردم سيه مکن صائب
به گريه تا بتوان ديده را جلا کردن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید