ز سينه غم به مى ناب مى توان چيدن
گل نشاط ازين آب مى توان چيدن
(چراغ عيش به مى زنده مى توان کردن
گل از شکوفه مهتاب مى توان چيدن)
به يک ترشح ساغر، ز چهره ساقى
هزار لاله سيراب مى توان چيدن
فروغ روى تو حيرت اگر به طرح دهد
به روى آينه سيماب مى توان چيدن
درين ستمکده صائب به غير داغ نفاق
چه گل ز صحبت احباب مى توان چيدن؟