شماره ٧٣٠: مرا ز لاله چراغ نظر شود روشن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
مرا ز لاله چراغ نظر شود روشن
ز قرب سوخته جانان شرر شود روشن
چو آتش جگر لعل، بى زوال بود
چراغ هر که به خون جگر شود روشن
ز بس گرفته ز ناديدنى شده است دلم
ز زنگ، آينه ام بيشتر شود روشن
ز حرف سرد دل ما چو غنچه بگشايد
چراغ ما به نسيم سحر شود روشن
دلى که تيره ز اوضاع روزگار شده است
در آفتاب قيامت مگر شود روشن
به گرمخونى من خسته اى ندارد عشق
چو شمع از رگ من نيشتر شود روشن
گره ز کار دل من شود به آبله باز
چنان که چشم صدف از گهر شود روشن
نکرد گرمى پرواز بى پر و بالم
کجا ز شمع مرا بال و پر شود روشن؟
درين محيط عنان را کشيده دار چو موج
که از استادگى آب گهر شود روشن
چراغ هر که ز دلهاى گرم افروزد
ز آستين صبا بيشتر شود روشن
ز رشک حسن گلوسوز يار نيست بعيد
چو شمع سبز اگر نيشکر شود روشن
ز عمر قسمت ما نيست جز زمان وداع
چو آن چراغ که وقت سحر شود روشن
نرفت تيرگى از دل به سعى ما صائب
مگر ز پرتو اهل نظر شود روشن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید