شماره ٧٤٤: هواى جام صبوح و مى شبانه مکن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
هواى جام صبوح و مى شبانه مکن
دل چو کعبه خود را شرابخانه مکن
دو تيغ را نکشد يک نيام در آغوش
برون نرفته ز خود ياد آن يگانه مکن
به جستجوى تو هر خوشه صد زبان شده است
براى نان دل خود چاک همچو دانه مکن
تو نونياز و زمانه است کهنه کشتى گير
تلاش کشتى خصمانه با زمانه مکن
حضور تيره دلان سرمه ساى آوازست
در آن چمن که بود زاغ، آشيانه مکن
مباد شانه شمشاد دلشکسته شود
دگر به دست، سر زلف خويش شانه مکن
درين دو هفته که گل گرم محمل آرايى است
دماغ صرف سرانجام آشيانه مکن
به گرد کعبه نگشتن ز سست عزمى توست
گران رکابى توفيق را بهانه مکن
درين زمانه که دشمن ز خانه مى خيزد
دلير تکيه به خاشاک آشيانه مکن
چو قطره تن به جلاى وطن مده ز محيط
سوار ابر مشو، برق تازيانه مکن
چو داغ لاله گره کن نفس به دل صائب
ز تنگ حوصلگى آه عاشقانه مکن
ازين غزل دل عشاق سوختى صائب
دگر خيال غزل هاى عاشقانه مکن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید