شماره ٢٣: سراغ دل نخواهى از من ديوانه پرسيدن
سراغ دل نخواهى از من ديوانه پرسيدن
قيامت دارد از سيلاب راه خانه پرسيدن
برون افتاده از پرده ناموس يکتائى
نميبايد زشاخ و برگ رمز دانه پرسيدن
محبت هر خسى را مورد الفت نميخواهد
بزلف يار نتوان جاى دل از شانه پرسيدن
نفس تا ميطپد لبيک و ناقوسى است در سازش
دلى داريم چند از کعبه و بتخانه پرسيدن
چراغى را که پيش از صبحدم بردند ازين محفل
سراغش بايد از خاکستر پروانه پرسيدن
بسر خاکى فشان و گنج استغنا تماشا کن
زمجنون چند خواهى عشرت ويرانه پرسيدن
چراغى از قدح بردار و هر جانب که خواهى رو
نميخواهد طريق لغزش مستانه پرسيدن
بذوق حرف و صوت پوچ خلقى رفته است از خود
دماغ خوابناکان بايد از افسانه پرسيدن
خمار ناتمامى دور چندين ما و من دارد
چو پر شد هيچ نتوان از لب پيمانه پرسيدن
معارف با که ميگوئى حقائق از که ميپرسى
که گفتن هاست بر نامحرم و بيگانه پرسيدن
زبان شرم اگر باشد بکام خامشى (بيدل)
جواب مدعايت ميدهد از ما نه پرسيدن
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده