شماره ٤٤: غم تلاش مخور عجز را مقدم کن

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
غم تلاش مخور عجز را مقدم کن
بخواب آبله پا ميزنى جنون کم کن
زوضع دهر جز آشفتگى چه خواهى ديد
بيک خم مژه اين نسخه را فراهم کن
جراحت دل اگر حسرت بهى دارد
باشک خاک درش نرم ساز و مرهم کن
سراسر ورق اعتبار پشت و رخى است
اگر مطالعه کردى تغافلى هم کن
رهت اگر فگند حرص در زمين طمع
زآبرو بگذر خاکش از عرق نم کن
بامتحان هوس خفت وقار مخواه
گهر دمى که بسنجند سنگ آن کم کن
طريق تربيت از وضع روزگار آموز
به پشت خرجل رزين گذار و آدم کن
زحرص تشنه لبى چينى و سفال مباش
کف گشوده بهم آر و ساغر جم کن
درين بساط اگر حسرت علمداريست
چو گردباد بسر خاک ريز و پرچم کن
نشايداين قدرت گردن غرور بلند
بزور بازوى تسليمش اندکى خم کن
کدام جلوه که خاکش نميخورد (بيدل)
تو همچو چشم سيه پوش و ساز ماتم کن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید