شماره ٩٧: به پيرى هم نيم غافل زعشق آنکمان ابرو

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
به پيرى هم نيم غافل زعشق آنکمان ابرو
حضور قامت خم گشته ايمائيست زان ابرو
دم تيغى چو اشک از خون من رنگين نميگردد
مبادا افتد از مستى بفکر امتحان ابرو
کمان ناز آشوب کشاکش برنميدارد
اشارت چند باشد بار دوش ناتوان ابرو
به بى پروائى ترکان مخمور تو ميلرزم
که عمرى شد مقيم سايه تيغ اندازان ابرو
خرامت آفت امکان و قامت فتنه دوران
نگه غارت گر آفاق و آشوب جهان ابرو
زبان سرمه آهنگان مژگانت که ميفهمد
اگر از شوخى ايما نگردد ترجمان ابرو
خط پشت لبت هر جا برات تازگى آرد
عرق واشويد از لوح جبين نو خطان ابرو
دم تيغ تغافل تا کجا خواهى تنک کردن
هنوز از گردش آنچشم ميخواهد فسان ابرو
تو محرم نشه بزم تغافل نيستى ورنه
بطاق ناز چينى خانها دارد نهان ابرو
بذوق سجده ات هر جا نيازى کرده ام انشا
بجاى سبزه ميرويد زخاک آنمکان ابرو
عروج پستى آرايم غرور عجز پيمايم
بنازد از کجيهايم به چشم راستان ابرو
سلامت در دم تيغست (بيدل) داغ تسليمى
که امشب ناز گستاخانه مى پيچد ازان ابرو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید