شماره ١١٦: منفعلم بر که برم حاجت خويش از بر تو

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
منفعلم بر که برم حاجت خويش از بر تو
اى قدمت برسر من چون سر من بر در تو
آئينه کون و مکان حيرت سير چمن است
ساغر رنگ دو جهان حسرت گرد سر تو
تاب جمال تو زکس راست نيايد زهوس
حلقه گيسوى تو بس چشم تماشا گر تو
محرم آن لعل نشد کام تمناى کسى
غير تبسم که برد چاشنى از شکر تو
رنگ تو آشفته چو گل در چمن آرزويت
موج تو غلطان چو گهر در طلب گوهر تو
صبح برد تا بکجا پايه زقطع نفسش
وانشود زين هوسى چند ره منظر تو
نه فلک از گردش سرگشته بخميازه سمر
همت ظرف که کشد باده بى ساغر تو
سعى طلب بيسرو پا جاده تحقيق رسا
سبحه صفت آبله ها خفته برون در تو
خط حساب من و ما راه گشايد زکجا
صفر نمايد بنظر نقطه ئى از دفتر تو
(بيدل) از افسون سخن بلبل باغ چه گلى
رنگ چمن ميشکند بوى بهار از پر تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید