شماره ١٨٤: باين تمکين خرامت فتنه در خوابست پندارى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
باين تمکين خرامت فتنه در خوابست پندارى
تبسم از حيا گل بر سر آبست پندارى
غبارم از خرامت شش جهت دست دعا دارد
حضور چين دامان تو محرابست پندارى
ندارد ساز عجزم چون نگه سامان آهنگى
بمژگانت که شوخى هاى مضرابست پندارى
سپند آتش دل کرده ام ذرات امکان را
تب شوق و خورشيد جهانتابست پندارى
سر از بالين نازم ياد مخمل برنميدارد
بساط خاکساريها شکر خوابست پندارى
بفکر هستى از خود هر نفس ميبايدم رفتن
خيال مشت خاکم عالم آبست پندارى
نشد کيفيت احوال خود بر هيچکس روشن
درين عبرت سرا آئينه نايابست پندارى
خسيسان بر جهان پوچ دارند اينقدر غوغا
سگان را استخوان خشک مهتابست پندارى
گهر در بحر از گرد يتيمى خاک مى ليسد
تو از پندار حرص تشنه سيرابست پندارى
دليل شوخى عشق است محو حسن گرديدن
نگه گستاخى ئى دارد که آدابست پندارى
خيال از رنگ تحقيقم غبارى در نظر دارد
مصور در کمين طرح سنجابست پندارى
تحير صورتى نگذاشت در آئينه ام (بيدل)
صفاى خانه اى دارم که سيلابست پندارى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید