شماره ٢٣٣: چو قارون ته خاک اگر رفته باشى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
چو قارون ته خاک اگر رفته باشى
بآرايش گنج و زر رفته باشى
چه کارست امل پيشه را با قيامت
بهر جا رسى پيشتر رفته باشى
برين انجمن وانگرديد چشمت
يقين شد که جاى دگر رفته باشى
دم فرصت اينجا نفس ميشمارد
چو عمر آمدن کو مگر رفته باشى
شرار است آينه پرداز هستى
نظر تا کنى از نظر رفته باشى
غبار تو خواهد جنون کردن آخر
دران ره که با کرو فر رفته باشى
درين بزم تا کى فروزد چراغت
اگر شب نرفتى سحر رفته باشى
جهان بيش و کم مجمع امتياز است
تو پر بى تميزى بدر رفته باشى
چه عزت چه خوارى اقامت محال است
بهر رنگ ازين رهگذر رفته باشى
هوا محملى گر همه آفتابى
وگر سايه ئى بى سير رفته باشى
سلامت درين کوچه وقتى است (بيدل)
که از آمدن پيشتر رفته باشى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید