شماره ٢٨٥: سجده بنيادى بساز اى جبهه با افتادگى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
سجده بنيادى بساز اى جبهه با افتادگى
سايه را نتوان زخود کردن جداافتادگى
از شعاع مهر يکسر خاکسارى ميچکد
بر جبين چرخ هم خطيست با افتادگى
سجده را در خاکراهش گر عروج آبرو است
ميشود چون دانه ام آخر عصا افتادگى
نيست راحت جز بوضع خاکسارى ساختن
با زمين سر کن چو نقش بوريا افتادگى
استقامت نيست ساز کهنه ديوار جهد
عضو عضوت ميزند موج زپا افتادگى
بى عرق يکسجده از پيشانى من گل نکرد
ميکند بر عجز حالم گريه ها افتادگى
چون غبار رفته از خود دست و پائى ميزنم
تا بفريادم رسد آخر کجا افتادگى
آستانش از سجودم بسکه ننگ آلوده است
آب ميگردد چو شبنم از حيا افتادگى
تا بچشم نقش پائى راه عبرت وا کنم
پيکرم را کاش سازد توتيا افتادگى
با کسال سرکشى (بيدل) تواضع طينتم
همچو زلف يار مى نازد بما افتادگى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید