شماره ٣٢٧: مژه وارى زخواب ناز جستى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
مژه وارى زخواب ناز جستى
دو عالم نرگسستان نقش بستى
تغافل مهر گنج کاف و نون بود
تبسم کردى و گوهر شکستى
زآهنگى که افسون نفس داشت
عنان صور بر عالم گسستى
مگر با آن ميان ربطى ندارد
سخن بر معنى ناياب بستى
محيط آنگه محاط قطره حرف است
که ميداند چسان در دل نشستى
خودآرائى چه مستور و چه اظهار
خراباتى چه مخمورى چه مستى
نه اينجا سبحه ره دارد نه زنار
تو ديرستان ناز خود پرستى
تحير چشم بند سحر کاريست
بهار بى نشانى گل بدستى
دريغا رمز خورشيدت نشد فاش
ابد رفت و همان صبح الستى
کسى ديگر چه انديشد چه فهمد
بآئينى که نتوان يافت هستى
بمعراج خيالات تو (بيدل)
بلنديهاست سر در جيب پستى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید