شماره ١٣: نقطه دل کرد گشت و خط پرکار شد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
نقطه دل کرد گشت و خط پرکار شد
گردش اين سبحه تا هموار شد زنار شد
ساز استعداد اين محفل تحير نغمه بود
قلقل مينا بطبع زاهد استغفار شد
صفحه ئى درياد آن برق نگاه آتش زدم
شوخى يک نرگسستان چشمکم بيدار شد
زان لب خندان بخاکم آرزوها خفته است
چون سحر خواهد غبار من تبسم زار شد
ناله گل ناکرده نگذشتم زعبرت گاه دل
تنگى اينکوچه ام چون نى خرام افشار شد
چون غرور ما و من اين دشت پا لغزى نداشت
تا نفس در لب شکستم راه دل هموار شد
حسرت پرواز رنگ دستگاه ناله ريخت
بال و پر تا فالى از خميازه زد منقارشد
شور دلهاى گرفتار از اثر نوميد نيست
در خم آنزلف خواهد شانه موسيقار شد
آرزو در دل شکستم خواب راحت موج زد
موى اين چينى بفرقم سايه ديوار شد
از نفس جمعيت کنج عدم بر هم زدم
جرائتى لغزيد در دل خواب پا رفتار شد
مشت حاکم تا کجاها چيد خشت اعتبار
کز بلندى جانب پا ديدنم دشوار شد
خاطرم از کلفت افسانه هستى گرفت
چشم مى پوشم کنون گرد نفس بسيار شد
جام در خون زن چو گل (بيدل) دگر ابرام چيست
در بساط رنگ نتوان بيش ازين مختار شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید