شماره ٥٣: هر کس برهت چشم ترى داشته باشد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
هر کس برهت چشم ترى داشته باشد
در قطره محيط گهرى داشته باشد
با ناله چرا اينهمه از پاى درآيد
گر کوه زتمکين کمرى داشته باشد
از فخر کند جزو تن خويش چو نرگس
ناديده اگر سيم و زرى داشته باشد
چون برگ گل آئينه آغوش بهار است
چشميکه بپايت نظرى داشته باشد
گر جيب دل از حسرت نامت نزند چاک
دانم که نگين هم جگرى داشته باشد
آسودگى و هوش پرستى چه خيال است
اين نشه زخودبيخبرى داشته باشد
ما خود نرسيديم زهستى بمثالى
اين آينه شايد دگرى داشته باشد
جز برق درين مزرعه کس نيست که امروز
بر مشت خس ما نظرى داشته باشد
افسانه تسلى نفس عبرت ما نيست
اين پنبه مگر کوش کرى داشته باشد
زين فيض که عام است لب مطرب ما را
خاکستر نى هم شکرى داشته باشد
عالم همه گر يک دل بيمار برايد
مشکل که زمن خسته ترى داشته باشد
چشميست که بايد برخ هر دو جهان بست
گر رفتن ازين خانه درى داشته باشد
(بيدل) چو نفس چاره ندارد زطپيدن
آنکس که زهستى اثرى داشته باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید