شماره ٩١: اى ابرنى بباغ و نه در لاله زار بار

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
اى ابرنى بباغ و نه در لاله زار بار
يادى زاشک من کن و در کوى يار بار
قامت بجهد حلقه شد اما چه فايده
ما را ندارد دل بدر اختيار بار
آئينه وصال ندارد غبار وهم
بندد اگر زکشور ما انتظار بار
از درد زه برا که درين انجمن هنوز
ننهاده است حامله اعتبار بار
اى شمع گريه تو دل انجمن گداخت
اى اشک شعله بار به خاک مزار بار
درد شکست دل همه را در زمين نشاند
يک شيشه کرده اند بر اين کوهسار بار
هر چند آستان کرم تشنه وفاست
آب رخ طلب نتوان ريخت بار بار
گر در مزاج جوش غنا کسب پختگى است
ديگ شعور را نسزد ننگ و عار بار
ناموس يکجهان غم ازين دشت ميبريم
پيرى توهم بدوش من از خم گذار بار
گلچنى حديقه تسليم آگهى است
باغ بهار خيره سرى گو ميار بار
(بيدل) زهر دو کون فراموشيت خوش است
زين بيش نيست گر همه گويم هزار بار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید