شماره ٢٠١: اگر زين رنگ تمکين ميزند موج از سراپايش

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
اگر زين رنگ تمکين ميزند موج از سراپايش
خرام خويش هم مشکل تواند برد از جايش
بغارت رفته گرد خرام او دلى دارم
که چون گيسوى محبوبان پريشانيست اجزايش
زبان در سرمه ميغلطد اسيران نگاهش را
صدا را هم رهائى نيست از مژگان گيرايش
نگاه از چشم حيرانم چو دود از داغ ميجوشد
قيامت ريخت بر آينه ام برق تماشايش
نخواهد دود خود را شعله داغ خجلت پستى
نيفتد سايه بر خاک از غرور نخل بالايش
وفا در هر صفت بى رنگ تأثيرى نميباشد
هنوز از خاک مشتاقان حنائى ميشود پايش
وداع هستى عاشق ندارد آنقدر کوشش
همان برگشتن از ياد تو خالى ميکند جايش
نگردد زايل از اشک ندامت نقش پيشانى
خطوط موج شستن مشکل است از آب دريايش
ندارد طاقت يکجنبش مژگان دل عاشق
زبس چون اشک لبريز چکيدنهاست مينايش
باين هستى فنا را دستگاه رفع خجلت کن
بکام خس مگر از شعله بالد ناکسيهايش
باين بيمطلبى احرام خواهش بسته ام (بيدل)
که آگه نيست سايل هم زافسون تقاضايش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید