شماره ٢٥٢: شکست خاطرى دارم مپرس از فکر تدبيرش

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
شکست خاطرى دارم مپرس از فکر تدبيرش
که موى چينى آنسوى سحر برده است شبگيرش
غبار دل بتاراج طپشهاى نفس دادم
صدائى بود اين ديوانه در آغوش زنجيرش
چه امکانست نوميدى شهيد تيغ الفت را
چو گل دامان قاتل ميدمد خون زمنگيرش
نگارستان بيرنگى جمالى در نظر دارم
که ميناى پرى دارد سفال رنگ تصويرش
سيه کارى نمى ماند نهان در کسوت پيرى
برنگ مو که رسوائيست وقف کاسه شيرش
نم تهمت چه امکانست بر صياد ما بستن
که با آب گهر رشته است حيرت خون نخچيرش
علاجى نيست جرم غفلت آينه ما را
مگر حيرت شود فردا شفاعت خواه تقصيرش
نه حرف رنگ ميدانم نه سطر جلوه ميخوانم
کتابى در نظر دارم که حيرانى است تفسيرش
نگاهش تا سر مژگان بچندين ناز مى آيد
باين تمکين چه امکانست از دل بگذرد تيرش
جهان کيميا تاثير استعداد ميخواهد
چو تخمت قابل افتد هر کف خاکيست اکسيرش
باين طاقت سرا تا چند معزورت کند غفلت
نفس دارد بنائى کز هوا کردند تعميرش
بچندين ناله يکدل محرم رازم نشد (بيدل)
خوشا آهى که از آينه هم بردند تاثيرش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید