شماره ٢٦٤: کشت عاشق که دهد داد گياه خشکش

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
کشت عاشق که دهد داد گياه خشکش
موى چينى است رگ ابر سياه خشکش
بى سخا گردن منعم چه کمال افرازد
سر خشکى است که آتش بکلاه خشکش
سر بغفلت مفرازيد زآه مظلوم
برق خفته است بفواره آه خشکش
شاه اگر دامن انعام بخست چيند
نيست جز مهره شطرنج سپاه خشکش
غفلت (بيدل) ما تا بکجا گرد کند
ابر رحمت نشودتر بگناه خشکش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید