شماره ٢٩٣: از عدم مشکل نه آسان سير امکان کرد شمع

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
از عدم مشکل نه آسان سير امکان کرد شمع
داغشد افروخت اشک و آه سامان کرد شمع
بسکه از ذوق فنا در بزم جولان کرد شمع
ترک تمهيد تعلقهاى امکان کرد شمع
از هجوم شوق بى روى تو در هر جا که بود
دود آه اظهار از هر تار مژگان کرد شمع
آب حيوان و دم عيسى نگردد چون خجل
سربه تيغش داد و جان تازه سامان کرد شمع
آه عاشق آتش دل را دليل روشن است
فاش شد هر چند درد خويش پنهان کرد شمع
رشته جان سوخت بر سر زد گل سودا گداخت
جاى تا در محفل نازآفرينان کرد شمع
ديد در مجلس رخش از شرم او گرديد آب
خويش را چون نقش پا با خاک يکسان کرد شمع



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید