از من، اى ساده پسر، دور مشو
برشکسته مگذر دور مشو
گر چه سر تا به قدم از نمکى
هم از اين خسته جگر دور مشو
مردنم از غم تو نزديک است
يک زمانيم ز سر دور مشو
مرو از پيش من و بهر خدا
مطلق از پيش نظر دور مشو
ترى ديده پر خون ديدى
وه کزين ديده تر دور مشو
لب به خسرو ده و آنگاه به لاغ
با مگس گو، ز شکر دور مشو