شماره ١٩٣: ز رحمت چشم بر چاکر ندارى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
ز رحمت چشم بر چاکر ندارى
ندارى رحمت، اى کافر، ندارى
دلم بردى و خوشتر آنکه گر من
بگويم بيدلم، باور ندارى
مگو در من مبين، در ديگران بين
که مثل خويش در کشور ندارى
به پشت پاى خود بنگر که وقت است
از اين آيينه بهتر ندارى
کله را کج منه چندين بر آن سر
که تا با ما کجى در سر ندارى
بخور خون دل و ديده مکن، اى آب
نه خون من که خواب و خور ندارى
چودل برداشتن انديشه ات بود
چرا سنگى به کشتن برنداري؟
حديث خسرو اندر گوش مى کن
ز بهر گوش اگر گوهر ندارى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید