شماره ١٩٥: مرا چند آخر از خود دور داري؟

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
مرا چند آخر از خود دور داري؟
دلم را در هم و رنجور دارى
روا دارى که با آن روى چو شمع
شب تاريک ما بى نور دارى
ميان دارى چو زنبوران کافر
مژه کافرتر از زنبور دارى
ز رسوايى مرنج، آخر محال است
که عاشق باشى و مستور داري!
بتى گر داري، از فردا مينديش
که در خانه بهشت و حور دارى
تو آن سلطان خوباني، نگارا
که همچون فتنه صد دستور دارى
ز چندان دل که ويران کرده تست
چه باشد گر يکى معمور داري؟
چو آتش در زدي، بارى همين بين
چنين باشد که خود را دور دارى
معافي، گر نمى پرسى ز خسرو
که خوبى و دل مغرور دارى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید