شماره ٢٤٣: جان من، بى من درمانده تنها چوني؟

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
جان من، بى من درمانده تنها چوني؟
من ز غم سوخته گشتم، تو بگو تا چوني؟
بندگان را نرسد پرسش مخدوم، ولى
اى منت بنده، بگو بهر خدا تا چوني؟
هيچ مى دانى کآخر غم تنهايى چيست؟
هيچ مى پرسي، کاى غمزده تنها چوني؟
بهر تسکين غريبى چه کمت خواهد شد؟
گر بگويى که چه حال است ترا يا چوني؟
بى من سوخته هر شب که حرامت بادا
با گل و نقل تر و جام مصفا چوني؟
خسرو از دست تو خود خون دلش مى نوشد
تو بگو اينکه به نوشيدن صهبا چوني؟
خسرو از دست تو خود خون دلش مى نوشد
تو بگو اينکه به نوشيدن صهبا چوني؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید