شماره ٢٨٩: به ناز هر نفسى سوى من گذر چه کني؟

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
به ناز هر نفسى سوى من گذر چه کني؟
همين که اين دل من خون کني، دگر چه کني؟
اگر چنين که تويى نيم شب روى بر بام
تبارک الله تا بر سر قمر چه کني؟
يکى کرشمه ابروت بهر فتنه بس است
به گرد روى ز مو اين همه حشر چه کني؟
خداى از پى دل بردن آفريد ترا
تو موى بهر چه بافى و سر به بر چه کني؟
چو هر چه کردم امانم نبود از دستت
کنون ز ديده بخواهم کشيد هر چه کنى
نعوذبالله اميد وفا ز پس از تو
من استوار ندارم ترا، اگر چه کنى
کمر همى طلبى تا به کشتنم بندى
ترا که نيست مياني، بگو کمر چه کني؟
ز رنج خسرو گفتى هميشه بر حذرم
کنون که کار دل از دست شد، حذر چه کني؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید