شماره ٣٦١: گذشت آن کين دل زارم شکيبا بود يک چندى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
گذشت آن کين دل زارم شکيبا بود يک چندى
پريشانى زلفش آمد و زد راه خرسندى
جز اين شيرينى اندر عيش تلخ خود نمى بينم
که گه گه مى کنى بر گريه تلخم شکرخندى
گواران باد بر جان و دلم زهر فراق تو
نبخشيدند آن کامم که از وصلت خورم قندى
چه مى خندي، برين سامان جان من تو، اى بى غم
دل و صبرى تو دارى و مرا هم بود يک چندى
پدر دارم همه در پند و من دنبال کار خود
مبادا هيچ مادر را چنين بدروز فرزندى
بگو، اى پندگو، نامش که باشد مرهم جانم
که خسرو را ز بهر ترک او تيرى ست هر پندى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید