شماره ٨٥: چابکسوارى آمد و لعبى نمود و رفت

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چابکسوارى آمد و لعبى نمود و رفت
نى نى عقابى آمد و صيدى ربود و رفت
آن آفتاب کشور خوبى چو ماه نو
ظرف مرا به آن مى تند آزمود و رفت
نقش دگر بتان که نمى رفت از نظر
آن به تن به نوک خنجر مژگان زدود ورفت
تيرى که در کمان توقف کشيده داشت
وقت وداع بر دل ريشم گشود و رفت
حرفى که در حجاب ز گفت و شنود بود
آخر به رمز گفت و به ايما شنود و رفت
از بهر پاى بوس وداعى که رويداد
رويم هزار مرتبه بر خاک سود و رفت
افروخت آخر از نگه گرم آتشى
در محتشم نهفته برآورد دود و رفت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید