شماره ١٥٢: هيچ ميگويى اسيرى داشتم حالش چه شد

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هيچ ميگويى اسيرى داشتم حالش چه شد
خسته من نيمه جانى داشت احوالش چه شد
هيچ مى پرسى که مرغى کز ديارى گاه گاه
مى رسيد و نامه اى مى بود بربالش چه شد
هيچ کلک فکر ميرانى بر اين کان خسته را
جان نالان خود برآمد جسم چون نالش چه شد
در ضميرت هيچ مى گردد که پار افتاده اى
مرغ روحش گرد من مى گشت امسالش چه شد
پيش چشمت هيچ مى گردد که در دشت خيال
آهوى من بود مجنونى به دنبالش چه شد
پيش دستت چاکرى استاده بد آخر ببين
مرگ افکندش ز پا غم کرد پامالش چه شد
ملک عيش محتشم يارب چرا شد سرنگون
گشت بختش واژگون اقبالش چه شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید