شماره ١٥٤: جدائى تو هلاکم ز اشتياق تو کرد
جدائى تو هلاکم ز اشتياق تو کرد
تو با من آن چه نکردى غم فراق تو کرد
به مرگ تلخ شود کام ناصحى که چنين
شراب صحبت ما تلخ در مذاق تو کرد
ز عمر بر نخورد آن که قصد خرمن ما
به تيز ساختن آتش نفاق تو کرد
اجل که بى مددى قتل اين و آن کردى
چو وقت کار من آمد به اتفاق تو کرد
فغان که هر که به نامحرمى مثل گرديد
فلک برغم منش محرم وثاق تو کرد
شبانه هر که به بزمى فتاد و رفت فرو
صباح سر به در از غرفه رواق تر کرد
ز خود هلاکترى ديد و سينه چاکترى
بهر که محتشم اظهار اشتياق تو کرد
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده