شماره ١٨١: ديگر که هواى گل خود روى تو دارد

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ديگر که هواى گل خود روى تو دارد
سيلاب سرشک که سر کوى تو دارد
بر هم زده دارد گل نازک ورقت را
آن باد مخالف که گذر سوى تو دارد
عشق تو چه عام است که هرکس به تصور
آئينه خاصى ز مه روى تو دارد
هر شيفته کز جيب جنون سر بدر آرد
بر گردن دل سلسله از موى تو دارد
هر مرغ محبت که به آهنگ دمى خاست
شهبال توجه ز دو ابروى تو دارد
هر دام که افکنده فلک در ره صيدى
پيوند بسر رشته گيسوى تو دارد
هر بى سر و پا را که خرد راند چه ديدم
مجنون شده سر در پى آهوى تو دارد
هر تير که عشق از سر بازيچه رها کرد
زور اثر قوت بازوى تو دارد
هر خيمه که از وسوسه زد خانه سياهى
آن خيمه ستون از قد دل جوى تو دارد
هر باد که جائى گل عشقى شکفانيد
چون نيک رسيديم به او بوى تو دارد
گر بوالهوسى يک غزل محتشم آموخت
صد زمزمه با لعل سخنگوى تو دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید