شماره ٢٤٠: عاشق از حسرت ديدار تو آهى نکند

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
عاشق از حسرت ديدار تو آهى نکند
که درو غير غنيمانه نگاهى نکند
آن چه با خرمن جانم بنگاهى کردى
برق هرچند بکوشد به گياهى نکند
عشق تاراج گرت يک تنه با هر دو جهان
کرد کارى که به يک کلبه سپاهى نکند
شدم از سنگدليهاى تو خورسند به اين
که کسى در دلت از وسوسه راهى نکند
منعم از ناله رسد پند دهى را که شود
هدف تير نگاه تو و آهى نکند
من گرفتم گه نگه در تو گناهست اى بت
بنده اين حوصله دارد که گناهى نکند
ديدم آن زلف و تغافل زدم آهم برخاست
نتوانست که تعظيم سياهى نکند
آن چه با کوه شکيبم رخ تابان تو کرد
شعله آتش سوزنده به کاهى نکند
محتشم اين همه از گريه نگردد رسوا
که تواند کند گاهى و گاهى نکند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید