شماره ٢٨٥: عشق کهن به کوى تو مى آردم هنوز

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
عشق کهن به کوى تو مى آردم هنوز
واندر صف سگان تو مى داردم هنوز
با آن که برده ترک توام حدت از سرشک
الماس ريزه از مژه مى باردم هنوز
زو دست قطع اشگ که دهقان روزگار
درسينه تخم مهر تو مى کاردم هنوز
آزرد جانم از تو ز آزارهاى پيش
جان سازمش نثار گر آزار دم هنوز
غم که دور از من ديوانه نگردد هرگز
آشنائيست که بيگانه نگردد هرگز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید