شماره ٣٢٩: تا کى کشى به بى گنهان از عتاب تيغ

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا کى کشى به بى گنهان از عتاب تيغ
اى پادشاه حسن مکش بى حساب تيغ
تا عکس سر و قد تو در بر کشيده است
دارد کشيده به بد ز غيرت بر آب تيغ
در ذوق کم ز خوردن آب حيات نيست
خوردن ز دست آن مه مشکين نقاب تيغ
از بس که بهر کشتنم افتاده در شتاب
ترسم به ديگرى زند از اضطراب تيغ
يابند محرمان سحرش کشته برفراش
گر بر کسى کشد ز غضب او به خواب تيغ
قتلم فکند دوش به صبح و من اسير
مردم ز غم که دير کشيد آفتاب تيغ
عابد کشى است در پى قتلم که مى کشد
بر آهوى حرم ز براى ثواب تيغ
مى ديد بخت و دولت خونريز محتشم
مى بست يار چون به ميان از شتاب تيغ



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید