شماره ٥٠٢: به زبان غمزه رانى چو روم به عشوه خوانى

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
به زبان غمزه رانى چو روم به عشوه خوانى
به تو ناز داد ياد اين همه مختلف زبانى
سگى از تو شهسوارم به قبول و رد چکارم
بود آن که اضطرارم که نخوانى و نرانى
اگرم برون ز امکان دو جهان بود بر از جان
همه در ره تو ريزم که عزيزتر ز جانى
دو جهان ز توست اى مه بکشى اگر يکى را
به تو کس چه مى تواند مکن آن چه مى توانى
همه فتنه رويد از خاک و ستيزه خيزد از گل
به زمين کرشمه ريزان چو سمند نازرانى
به زبان جور ممکن بود امتحان عاشق
تو به تيغم آزمودى و همان در امتحانى
بگذر ز کين که ترسم به زمين بشر نماند
که اراده تو ماند به قضاى آسمانى
طلبى که يار نازى نکشد چه لذت او را
دل شوق گرم دارد ارنى ز لن ترانى
چو شدى به غير ياران همه رازهاى پنهان
دگرى اگر بداند تو ز محتشم ندانى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید