شماره ٥٢٠: رو اى صبا بر آن سرو دلستان که تو دانى

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
رو اى صبا بر آن سرو دلستان که تو دانى
زمين به بوس که منت در آن زمان که تو دانى
چو شرح حال تو پرسد ز محرمان به اشارت
بگو که قاصدم از جانب فلان که تو دانى
پس از نياز به او عرض کن چنانکه نرنجد
حکايتى ز زبانم به آن زبان که تو دانى
اگر به خنده لب کامبخش خود نگشايد
ازو به گريه و زارى طلب کن آن که تو دانى
وگر به ابروى پرچين گره زند به کرشمه
گره گشائى ازين کار کن چنان که تو دانى
نشان خنده چو پيدا بود از آن لب نوشين
همان به خواه که گفتيم به آن لسان که تو دانى
به جز صبا که برد محتشم چنين غزلى را
دلير جانب آن سرو نکته دان که تو دانى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید