شماره ٥٢٧: دم بسمل شدن در قبله بايد روى قربانى

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دم بسمل شدن در قبله بايد روى قربانى
مگردان روى از من تا ز قربان رونگردانى
دم خون ريختن از ديدن رويت مکن منعم
که کس در حالت بسمل نبندد چشم قربانى
بدين حسن اى شه خوبان نه جانا نخوانمت نى جان
اگر چيزى بود خوش تر ز جان جانان من آنى
ملک شانى و پشت قدر احباب از سگان کمتر
پريشانى و احباب از تو دايم در پريشانى
چه پرسى حرف صبر از من چه ميدانى نمى دانم
چه گويم شرح بى صبرى چو مى دانم که ميدانى
بجز مهر و مهت آيينه اى در خور نمى بينم
که در خوبى به مه ميمانى و از خور نمى مانى
ز پند محتشم ماند اى صنم پاکيزه دامانت
الهى تا ابد مانى بدين پاکيزه دامانى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید