شماره ٥٨٩: بس که چون باران نيسان اى سحاب خوش مطر

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بس که چون باران نيسان اى سحاب خوش مطر
از زبان ما دعا مى بارد از دست تو زر
شوره زار وقت ما و کشتزار عمر تو
تا ابد خواهند بود از باغ جنت تازه تر
کوبيان خسرو و طى لسان و عمر نوح
کايد اين الکن زبان از عهده شکرت بدر
روزگارى بودم از ناقابلان لطف تو
منت ايزد را که زود آن روزگار آمد به سر
شهريارا گر ز دست اقتدارت تا به حشر
بر سرم تيغ و تبر بارد و گر در و گوهر
سر مبادم گر سر موئى ز نفع و ضر آن
در کتاب دعوتم حرفش شود زير و زبر
تا جهان باشد تو باشى کامکار و کامران
تا فلک گردد تو گردى نامدار و نامور
در پناهت تا قيامت زينت عالم دهند
با عليخان ميرزا آن عالم آراى دگر
در ثنايت محتشم توفيق يابد گر بود
يک دو روزى ديگرش باقى ز عمر مختصر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید