رفتى جهان پناها اقبال رهبرت باد
ظل هماى دولت گسترده بر سرت باد
دولت که ياريت کرد پيوسته باد يارت
ايزد که داورت ساخت همواره ياورت باد
اى پر گشاده شهباز هرجا کنى نشيمن
چون بيضه چرخ نه تو در زير شهپرت باد
نسبت به شانت از من نايد اگر دعائى
گويم همين که عالم يک سر مسخرت باد
هر جوشنى که شبها من از دعا بسازم
روزى که فتنه بارد چون جامه در برت باد
خورشيد با کواکب تا گرد دهر گردد
جبريل با ملايک در پاس لشگرت باد
هر جا زنى سرادق با هم دمان صادق
خورشيد شمع مجلس جمشيد چاکرت باد
تا موکب جلالت در ملک خويش گنجه
افزوده بر ممالک صد ملک ديگرت باد
تا نطق محتشم را ممکن بود تکلم
هم داعى فدائى هم مدح گسترت باد