حکايت

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: منطق العشاق

افزودن به مورد علاقه ها
به خر گفتند: کيمخت از چه بستي؟
بگفت: از زخم سيخ و چوب دستى
چو من در خاک خاموشى نشستم
زدندم چوب، تا کيمخت بستم
نشان دانش اندر قيل و قالست
هران کس را که نطقى نيست لالست
به قدر راستى گيرد سخن سنگ
سخن کز راستى بگذشت، شد لنگ
سخن گر بد بود بنياد جنگست
چو نيک آيد نشان هوس و هنگست
سخن نوباوه بستان روحست
سخن مفتاح ابواب فتوحست
سخن کشاف اسرار نهانيست
مکن منع اين سخن را، کاسما نيست
سخن کز روى دانش باشد و هوش
کنند او را چو مرواريد در گوش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید