دفتر اول از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
همچو هاروت و چو ماروت شهير
از بطر خوردند زهرآلود تير
اعتمادى بودشان بر قدس خويش
چيست بر شير اعتماد گاوميش
گرچه او با شاخ صد چاره کند
شاخ شاخش شير نر پاره کند
گر شود پر شاخ همچون خارپشت
شير خواهد گاو را ناچار کشت
گرچه صرصر پس درختان مي‌کند
با گياه تر وى احسان مي‌کند
بر ضعيفى گياه آن باد تند
رحم کرد اى دل تو از قوت ملند
تيشه را ز انبوهى شاخ درخت
کى هراس آيد ببرد لخت لخت
ليک بر برگى نکوبد خويش را
جز که بر نيشى نکوبد نيش را
شعله را ز انبوهى هيزم چه غم
کى رمد قصاب از خيل غنم
پيش معنى چيست صورت بس زبون
چرخ را معنيش مي‌دارد نگون
تو قياس از چرخ دولابى بگير
گردشش از کيست از عقل مشير
گردش اين قالب همچون سپر
هست از روح مستر اى پسر
گردش اين باد از معنى اوست
همچو چرخى کان اسير آب جوست
جر و مد و دخل و خرج اين نفس
از کى باشد جز ز جان پر هوس
گاه جيمش مي‌کند گه حا و دال
گاه صلحش مي‌کند گاهى جدال
گه يمينش مي‌برد گاهى يسار
که گلستانش کند گاهيش خار
همچنين اين باد را يزدان ما
کرده بد بر عاد همچون اژدها
باز هم آن باد را بر ممنان
کرده بد صلح و مراعات و امان
گفت المعنى هوالله شيخ دين
بحر معنيهاى رب العالمين
جمله اطباق زمين و آسمان
همچو خاشاکى در آن بحر روان
حمله‌ها و رقص خاشاک اندر آب
هم ز آب آمد به وقت اضطراب
چونک ساکن خواهدش کرد از مرا
سوى ساحل افکند خاشاک را
چون کشد از ساحلش در موج‌گاه
آن کند با او که آتش با گياه
اين حديث آخر ندارد باز ران
جانب هاروت و ماروت اى جوان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید