دفتر سیم از کتاب مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
اصلشان بد بود آن اهل سبا
مي‌رميدندى ز اسباب لقا
دادشان چندان ضياع و باغ و راغ
از چپ و از راست از بهر فراغ
بس که مي‌افتاد از پرى ثمار
تنگ مي‌شد معبر ره بر گذار
آن نثار ميوه ره را مي‌گرفت
از پرى ميوه ره‌رو در شگفت
سله بر سر در درختستانشان
پر شدى ناخواست از ميوه‌فشان
باد آن ميوه فشاندى نه کسى
پر شدى زان ميوه دامنها بسى
خوشه‌هاى زفت تا زير آمده
بر سر و روى رونده مي‌زده
مرد گلخن‌تاب از پرى زر
بسته بودى در ميان زرين کمر
سگ کليچه کوفتى در زير پا
تخمه بودى گرگ صحرا از نوا
گشته آمن شهر و ده از دزد و گرگ
بز نترسيدى هم از گرگ سترگ
گر بگويم شرح نعمتهاى قوم
که زيادت مي‌شد آن يوما بيوم
مانع آيد از سخنهاى مهم
انبيا بردند امر فاستقم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید