دفتر سیم از کتاب مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
گفت قايل در جهان درويش نيست
ور بود درويش آن درويش نيست
هست از روى بقاى ذات او
نيست گشته وصف او در وصف هو
چون زبانه‌ى شمع پيش آفتاب
نيست باشد هست باشد در حساب
هست باشد ذات او تا تو اگر
بر نهى پنبه بسوزد زان شرر
نيست باشد روشنى ندهد ترا
کرده باشد آفتاب او را فنا
در دو صد من شهد يک اوقيه خل
چون در افکندى و در وى گشت حل
نيست باشد طعم خل چون مي‌چشى
هست اوقيه فزون چون برکشى
پيش شيرى آهوى بيهوش شد
هستي‌اش در هست او روپوش شد
اين قياس ناقصان بر کار رب
جوشش عشقست نه از ترک ادب
نبض عاشق بى ادب بر مي‌جهد
خويش را در کفه‌ى شه مي‌نهد
بي‌ادب‌تر نيست کس زو در جهان
با ادب‌تر نيست کس زو در نهان
هم بنسبت دان وفاق اى منتجب
اين دو ضد با ادب با بي‌ادب
بي‌ادب باشد چو ظاهر بنگرى
که بود دعوى عشقش هم‌سرى
چون به باطن بنگرى دعوى کجاست
او و دعوى پيش آن سلطان فناست
مات زيد زيد اگر فاعل بود
ليک فاعل نيست کو عاطل بود
او ز روى لفظ نحوى فاعلست
ورنه او مفعول و موتش قاتلست
فاعل چه کو چنان مقهور شد
فاعليها جمله از وى دور شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید