دفتر سیم از کتاب مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ديد پيغامبر يکى جوقى اسير
که همي‌بردند و ايشان در نفير
ديدشان در بند آن آگاه شير
مى نظر کردند در وى زير زير
تا همى خاييد هر يک از غضب
بر رسول صدق دندانها و لب
زهره نه با آن غضب که دم زنند
زانک در زنجير قهر ده‌منند
مي‌کشاندشان موکل سوى شهر
مي‌برد از کافرستانشان به قهر
نه فدايى مي‌ستاند نه زرى
نه شفاعت مي‌رسد از سرورى
رحمت عالم همي‌گويند و او
عالمى را مي‌برد حلق و گلو
با هزار انکار مي‌رفتند راه
زير لب طعنه‌زنان بر کار شاه
چاره‌ها کرديم و اينجا چاره نيست
خود دل اين مرد کم از خاره نيست
ما هزاران مرد شير الپ ارسلان
با دو سه عريان سست نيم‌جان
اين چنين درمانده‌ايم از کژرويست
يا ز اخترهاست يا خود جادويست
بخت ما را بر دريد آن بخت او
تخت ما شد سرنگون از تخت او
کار او از جادوى گر گشت زفت
جادوى کرديم ما هم چون نرفت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید