دفتر چهارم هم از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
شاعرى آورد شعرى پيش شاه
بر اميد خلعت و اکرام و جاه
شاه مکرم بود فرمودش هزار
از زر سرخ و کرامات و نثار
پس وزيرش گفت کين اندک بود
ده هزارش هديه وا ده تا رود
از چنو شاعر نس از تو بحردست
ده هزارى که بگفتم اندکست
فقه گفت آن شاه را و فلسفه
تا برآمد عشر خرمن از کفه
ده هزارش داد و خلعت درخورش
خانه‌ى شکر و ثنا گشت آن سرش
پس تفحص کرد کين سعى کى بود
شاه را اهليت من کى نمود
پس بگفتندش فلان‌الدين وزير
آن حسن نام و حسن خلق و ضمير
در ثناى او يکى شعرى دراز
بر نبشت و سوى خانه رفت باز
بي‌زبان و لب همان نعماى شاه
مدح شه مي‌کرد و خلعتهاى شاه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید