چند پختى تلخ و تيز و شورگز
اين يکى بار امتحان شيرين بپز
آن يکى را در قيامت ز انتباه
در کف آيد نامهى عصيان سياه
سرسيه چون نامههاى تعزيه
پر معاصى متن نامه و حاشيه
جمله فسق و معصيت بد يک سرى
همچو دارالحرب پر از کافرى
آنچنان نامهى پليد پر وبال
در يمين نايد درآيد در شمال
خود همينجا نامهى خود را ببين
دست چپ را شايد آن يا در يمين
موزهى چپ کفش چپ هم در دکان
آن چپ دانيش پيش از امتحان
چون نباشى راست ميدان که چپى
هست پيدا نعرهى شير و کپى
آنک گل را شاهد و خوشبو کند
هر چپى را راست فضل او کند
هر شمالى را يمينى او دهد
بحر را ماء معينى او دهد
گر چپى با حضرت او راست باش
تا ببينى دستبرد لطفهاش
تو روا دارى که اين نامهى مهين
بگذرد از چپ در آيد در يمين
اين چنين نامه که پرظلم و جفاست
کى بود خود درخور اندر دست راست