دفتر ششم هم از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
اندر آمد پيش پيغامبر ضرير
کاى نوابخش تنور هر خمير
اى تو مير آب و من مستسقيم
مستغاث المستغاث اى ساقيم
چون در آمد آن ضرير از در شتاب
عايشه بگريخت بهر احتجاب
زانک واقف بود آن خاتون پاک
از غيورى رسول رشکناک
هر که زيباتر بود رشکش فزون
زانک رشک از ناز خيزد يا بنون
گنده‌پيران شوى را قما دهند
چونک از زشتى و پيرى آگهند
چون جمال احمدى در هر دو کون
کى بدست اى فر يزدانيش عون
نازهاى هر دو کون او را رسد
غيرت آن خورشيد صدتو را رسد
که در افکندم به کيوان گوى را
در کشيد اى اختران هم روى را
در شعاع بي‌نظيرم لا شويد
ورنه پيش نور نم رسوا شويد
از کرم من هر شبى غايب شوم
کى روم الا نمايم که روم
تا شما بى من شبى خفاش‌وار
پر زنان پريد گرد اين مطار
هم‌چو طاووسان پرى عرضه کنيد
باز مست و سرکش و معجب شويد
ننگريد آن پاى خود را زشت‌ساز
هم‌چو چارق کو بود شمع اياز
رو نمايم صبح بهر گوشمال
تا نگرديد از منى ز اهل شمال
ترک آن کن که درازست آن سخن
نهى کردست از درازى امر کن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید